خمی که ابوی شوخ تو در کمان انداخت
به قصدجان من زار ناتوان انداخت
:( آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت تارفت مرااز نظرآن نور جهان بین کس واقف ما نیست که از دیده چها رفت
مفسر کلاس منم توی درس عاشقی تو کویر سینه ام وای تو گل شقایقی وای گل شقایقی وقتی از در تو میای تبل کلاس میشم سر امتحان عشق گیج و بی حواس میشم سر زتگ هندسه میگم این حرفا بسه کاشک...
Comments
Post a Comment